محل تبلیغات شما
خشتریته که پیر سال شده بود در سال ۶۲۵ پ م درگذشت، و پس از او پسرش به سلطنت رسیده لقب هو خشتر را بر خود نهاد. هو خشتر به معنای (( خسرو نیک سیرت )) است. این صفت خبر از آن می دهد که فرهنگ مزدا یسنه تا این زمان در میان قبایل ماد ریشه دوانده بوده است. هو خشتر را هردوت پسر فرورتیش معرفی کرده و نامش را (( کیاکسار )) نوشته است که تلفظ یونانی (( کاوی خشتر )) است. این که هرودوت نام خشتریته را از روایات شفاهی ایرانیان شنیده بوده ولی فراموش کرده بوده است دور از پذیرش خرد نیست، زیرا _ چنان که می دانیم _ روایتهای او عموما مبتنی بر داده های شفاهی بوده که از کسان آگاه مورد اعتماد می گرفته است. او پس از فرورتیش نام هو خشتر را آورده، و نام خشتریته که در اسناد آشوری به آن تصریح شده و گزارشهای بسیار مهمی درباره اش آمده از قلم او افتاد است. تاریخی که او برای آغاز سلطنت هو خشتر ذکر کرده سال ۶۲۵ پ م است که با رخدادها همخوانی دارد؛ ولی از زمان شکست و تبعید دیائوکو تا آغاز سلطنت هو خشتر ۹۰ سال فاصله است، و روایت هرودوت این فاصله را به ۲۲ سال کاهش داده است. در گزارش او مرگ دیائوکو و آغاز سلطنت فرورتیش سال ۶۷۵ پ م است، که درست همان سالی است که خشتریته _ پدر فرورتیش _ مراحل تشکیل اتحادیه قباضیل ماد را پشت سر گذاشته بوده و دست به کار تشکیل اتحادیه بزرگ خویش با مان نا اشکودها بوده است. پس تردیدی که هرودوت نام خشتریته را در اثر یک اشتباه یا فراموشی از قلم افکنده است و زمان سلطنت او را شامل زمان فرورتیش کرده است. زمان سلطنت فرورتیش ( بعلاوه خشتریته که او از قلم افکنده است ) در گزارش او ۲۲ سال است، و این ۲۲ سال برای دوران ریاست فرورتیش درست است ( از سال ۷۰۰ تا ۶۷۸ ) . اما فاصله میان مرگ فرورتیش تا مرگ خشتریته و روی کار آمدن هو خشتر از قلم هرودوت افتاده است ولی این که سکه ها در زمان خشتریته در آذربایجان دردسرهائی ایجاد می کرده‌اند و خشتریته قادر به سرکوب آنها نبوده است، امری کاملا منطقی است و از رقابت این قبایل تازه وارد به سرزمینهای جنوب ارس با قبایل بومی بر سر تصرف زمینها و چراگاههای منطقه و نیز تلاش سران آنها برای سلطه بر دیگر قبایل و تشکیل اتحادیه های نوین خبر می دهد. این امر می تواند که از آغاز تشکیل سلطنت ماد برای ۲۸ سال ادامه داشته باشد. به گونه ، تفسیر سخنان هرودوت به گونه ئی منطقی به پیش می رود. سکه ها در این مدت به عنوان نیروهای پراکنده و خودسر در آذربایجان فساد می کردند، و خشتریته توان سرکوب آنها را نداشت. پس از آن هو خشتر آنها را به اطاعت و مسالمت کشاند. برای آن که گزارش سرکوب سکه ها که هرودوت پا است را رخداد تاریخی بدانیم می توانیم تصور کنیم که هوخشت کدر در جشنی که به مناسبت تاج گذاریش در نوروز ۶۲۵ پ م برگزار کرد، پس از کسب موافقت محرمانه سران قبایل ایرانی که در این جشن شرکت داشتند، شاه سران نیرومند اشکود های سکایی را به توطئه زهر خوراند، سپس بقایاشان را به آن سوی رود ارس باز فرستاد. ارتباط با تحریکات آشوریان برای تضعیف سلطنت ماد باز خوانی کرد. در همین سالها از پادشاهی مان نا نیز به عنوان‌همسایه ماد و آرمنیه و آشور سخن به میان است. به عبارت دیگر، سلطنتی که خشتریته تشکیل داد عبارت بود از اتحادیه پادشاهیهای ماد، الی پی، مان نا، آریازنتان ، پارتکانان، و سکه های اشکود. ولی با روی کار آمدن هو خشتر این وضعیت تغییر کرد، سلطنت متمرکز تشکیل شد، رغه ( ری ) و پارس و کرمان و سیستان و خوزستان و نیز کت پتوکه در شرق اناتولی _ ضمن محفوظ ماندن سلطنتهای محلی _ به دولت ماد پیوستند، و سراسر ایران کنونی به اضافه سرزمینهای ایرانی نشینی که اکنون کردستان عراق و ترکیه نامیده می شوند در زیر چتر دولت واحد در آمدند. آشور بانی بال در سال ۶۳۳ پ م در گذشته و پسرش (( آشور اتیل ایلانی )) پس از یک دوره ستیز قدرت خانگی به سلطنت رسیده بود. چهار سال بعد یک مدعی به نام (( سین شوم بی شیر )) او را به کنار زده سلطنت را به دست گرفته بود. این نیز گرفتار یک رقیب خاندانی نی نام (( سین شار ایش )) شد. در شورش سین شوم لی شیر یکی از افسران کلدانی به نام (( نبوپل نصر )) از او حمایت کرد، و سین شوم لی شین وقتی به سلطنت رسید او را به پادشاهی بابل منصوب کرد. با کشته شدن سین شوم لی شیر و روی کار آمدن سین شار ایش، نبوپل نصر از اطاعت آشور بیرون شد درصد کسب حمایت از شاه ماد برآمد تا استقلال بابل را حفظ کند. به دنبال مذاکراتی که او با هوخشتر انجام داد یک پیمان دوستی مستحکم میان دو شاه ماد و بابل منعقد شد. هو خشتر و سپاهیانش در یک حرکت برق آسا از دجله گذشته خود!! را به شهر رسانده آن را در محاصره گرفتند. خدای آشور که در خانه باشکوه خودش بود ( خانه بسیار بزرگی که از آجر و مرمر و طلا و سنگهای بهادار ساخته شده بود ) نتوانست که برای دفاع از شهر خودش اقدامی انجام دهد. دفاع شهر افسانه یی در مقابل عزم استوار شاه ایران و سپاهیانش انگاری ساقه های درخت خشکیده و پوسیده بودند. نبوپل نصر که برای یاوری به شاه ایران از تکریت حرکت کرده بود زمانی به محل رسید که هو خشتر شهر را تسخیر کرده و اموالی که در گنج حلقه هایش خفته بود را نیز به اردوگاهش در کنار منتقل کرده بود. شاه آشور توانسته بود که پیش از سقوط نهایی (( آشور )) افراد خاندانش را برداشته به نینوا بگریزد. نبوپل نصر از شاه ایران در اردوگاهش ( اردوگاه هوخشتر ) دیدار کرد و در آنجا پیمان دوستی دو شاه تجدید شد، و شاه بابل از دختر شاه ایران برای پسرولی عهدش (( نبوخد نصر )) خواستگاری کرد. این دختر (( امه ایتش )) نام داشت ( که مورخان یونانی به تلفظ خودشان آمیتیس نوشته اند ) . این همان بانوئی بود که نبوخد نصر در آینده که شاه بابل شد کاخی عظیم و با شکوه او ساخت که در تاریخ به نام باغ درختان سر آویز بابل و یکی از شگفتیهای هفت گانه جهان باستان ذکر شده است. هوخشتر و نبوپل نصر _ همدستانه _ به نینوا لشکر کشیدند. آشوریها دفاع از شهر را نبرد مرگ و زندگی می شمردند، و چنین هم بود . محاصره شهر ماهها ادامه یافت تا خواربار مردم شهر تمام شد و گرسنگی روی آور گردید. گویا سین شار ایش وقتی سقوط را حتمی دید در کاخ خویش آتش افکند و خود و افراد خاندان سلطنتی که در نینوا بودند را در آتش سوزاند. او خود و زن و فرزندانش را به عنوان قربانی به خدا تقویم کرد شاید خشم خدا فرونشیند و آشور نجات یابد؛ زیرا در آن زمان عقیده مردم میان رودان بر آن بود که هر بلا و مصیبتی که بر سر شان می آمد ( زله ، سیل، شکست در جنگ ، بیماری ) ناشی از خشم خدا در اثر خطائی که از خودشان سر زده بود می دانستند. پس از او مدافعان شهر توان مقابله را از دست دادند یا گریختند. نینوا به تسخیر نیروهای مشترک شاهان ایران و بابل در آمد ( مرداد ماه سال ۶۱۲ پ م ) . شاه ایران نینوا را به شاه بابل سپرد و خوش با ثروتهائی که از غنایم نینوا حاصل کرده بود به ایران برگشت. شاه بابل دست به تخریب گشوده نینوای شکوهمند و زیبا را به کلی ویران کرد. سراسر ماههای سال ۶۱۱ و نیمی از سال ۶۱۰ پ م را هو خشتر سرگرم رو به راه کردن اوضاع در آن بخش از خاک آشور بود که ضمیمه قلمرو پادشاهی ایران شده بود. بخشی از این زمینها ایرانی نشین بودند که تا آن زمان زیر سلطه آشوریان قرار داشتند. شاه بابل نیز در این دوران به فعالیتهای مشابهی در سرزمینهای تحت تصرف خودش مشغول بود. بنا به گزارش بابلی ، در اواخر تابستان ۶۱۰ پ م سپاهیان ایران و بابل ب ه هم پیوستند تا برای یک سره کردن کار مدعی سلطنت آشور به حران لشکر بکشند. آشور اوبال لیت و مصریان یاور وی نتوانستند که در این حمله بزرگ مقاومت کنند، و حران را رها کرده به ناحیه غربی فرات گریختند و در شهر کرخه میش _ واقع بر کرانه فرات میانه در غرب حران _ مستقر شدند تا در فرصت مناسبی حمله به بابل را آغاز کنند. شاه ایران و شاه بابل پس از تسخیر حران بر سر تقسیم سرزمینهای آشور به توافق نهایی رسیدند. اموال و غنایم حران به شاه بابل رسید و شهر حران و سرزمینهای تابعش به شاه ایران واگذار شد. شهر نینوا که بابلیان ویران کرده بودند و آبادیهای تابعه و نیز شهر آشور طبق ابن توافق به دولت ایران واگذار شد. با این توافق، خاک اصلی آشور از جمله حران و نصیبین ضمیمه ایران شده مرز کشور ایران به فرات میانه رسید؛ و دیگر متصرفات پیشین آشوریان ، یعنی سرزمینهای غرب فرات تا کرانه های مدیترانه و مرزهای مصر که در آن اواخر به اشغال مصریان در آمده بودند جزو متصرفات بابل به شمار رفتند.

سپنتا آرمیتی امشاسپند اسپند یا اسفند

ده مهر جشن مهرگان

شهریور ( شهریاری ، وهوخشترا، خشترا )

شاه ,سال ,بابل ,خشتر ,آشور ,سلطنت ,هو خشتر ,را به ,که در ,پ م ,پس از

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

schoolnovoroots شكوه سرخ Houston Astros Jerseys Of MLB 2017 New for Cheap, Buy It, No Regret. Peggy's site Pearl's info مجله خانواده Fiction مطالب اینترنتی نوشته های همایون رقابی × آماتور ×