محل تبلیغات شما
مان نا )) نامی است که آشوریان به یک سلطنت محلی آذربایجان در همسایگی شمالی خودشان داده بوده اند؛ و ما از نام حقیقی کشور آنها اطلاعی نداریم، لذا آنان را با همین نام می نامیم. بدایات سلطنت آنها به اوایل هزاره پ م بر می گردد. آنها قبایلی ایرانی زبان بودند که از کناره های جنوبی و شرقی دریاچه اورمیه تا رود ارس می زیستند. در این منطقه ما با نامهای قبایل ایندرا پاتیان و آترپاتیان ( پرسندگان ایندرا و پرستندگان آذر ) آشنا استیم که نام اولی در اسناد آشوری (( ایندرا پاتیانو )) و دومی (( آتور پاتیانو )) است. پس تشکیل دهندگان پادشاهی موسوم به مان ها اتحادیه ایندراپاتیان و آترپاتیان بوده است. چنان که می دانیم، ایندرا و آتر دو خدای کهن آریایی بودند، آذربایجان نامش را از همین قبایل آترپاتیان گرفته است. کشور مان نا از جانب غرب با کشور آرمنیه ( اورارتو ) ، و در جنوب با کشور آشور همسایه بود. ایران زو در سال ۷۱۶ پ م درگذشت و پسرش آزا به جایش نشست. بغ داته امیر هوئیش دش ( منطقه مراغه ) به کمک امیران سکرتیه ( منطقه میانه ) و آندیه ( شاید منطقه تبریز ) درصدد برکنار کردن آزا و بیرون کشیدن مان نا از تابعیت آشور برآمد، آزا در نبرد با آنها در کنار کوه سبلان کشته شد، بغ داته به سلطنت نشست و کشور مان نا را از تابعیت دولت آشور بیرون برد. پسر دیگر ایران زو از شاه آشور ( سارگون دوم ) استمداد کرد. سارگون به مان نا لشکر کشید. بغ داته شکست یافته دست گیر شد و به فرموده سارگون زنده زنده پوست از تنش برکندند و لاشه اش را برای هراساندن مردم بر دار کرده گرداندند. دیگر امیران محلی آذربایجان که نامهاشان در کتیبه سارگون آمده است به سختی سرکوب شدند، هرکی در قیام شرکت کرده بود دستگیر شد و زنده زنده پوست ارتنش برکشیده شد و بر دار شد، و برخی که داوطلبانه تسلیم شدند با خانواده به سرزمینهای دور دست تابع آشور در شام تبعید شدند. نامهای ایران رز و آزا به املای آشوری آمده است که شاید شکل درستشان (( ایران اشه وهو )) و (( اشه وهو )) بوده است. اشه تلفظ دیگری از ارته است که به معنای عدالت است. نامهای آبادیهای آذربایجان که در این سند آمده است نیز ایرانی : هوئیش دش یعنی شهر خوب ، سکرتیه یعنی سنگستان. بغ داته که نام یک کاوی آذربایجان است نیز خالصا ایرانی است به معنای (( عطیه خدا )) که اکنون (( خداداد )) گوئیم. (( مجری قانون خدایی )) نیز معنا می دهد؛ زیرا (( دات )) به معنای (( قانون )) است. این نشانه ها حکایت از آن دارند که آذربایجان از سپیده دم تاریخ سرزمین آریان بوده است. نامهای شبیه این از قبیل مزدائوکو، آریائوکو، ایشتائیکو ، آریابو شتوش، و شماری جز اینها که همه به تلفظ آشوری نوشته شده است نیز از این زمان به وفور در کتیبه های آشوری که گزارشهای مربوط به آذربایجان داده‌اند آمده است که نشان گر آریایی ( ایرانی ) بودن بومیان آذربایجان است. در همین زمان در شرق اناتولی و اطراف دریاچه وان نیز به نامهای فرمان روایان از قبیل کوشتاشپی، وینداشپی ( که تلفظ آشوری گشت اسپه و وینداسپه است ) بر می خوریم، که نشان دهنده پراکندگی قبایل ایرانی زبان در مناطق شرق اناتولی است. مان نائیان معبد نداشتند، برای خدایشان پیکره نساختند، و این خبر از آن می دهد که فرهنگ آنها متاثر از فرهنگ بر آمده از تعالیم زرتشت بوده است، گرچه شاید در آن زمان هنوز دین زرتشت در میان آنها رسمیت نیافته بوده است. چنان که می دانیم، تنها قومی در جهان که برای خدایانشان خداخانه نمی ساختند قوم ایرانی بودند. تا کنون هیچ اثر هنری که خبر از خشونت بدهد نیز از مان ناها یافت نشده است، و شاید هیچ گاه یافت نشود. تشکیل دهندگان سلطنت مان نا نیاگان مردمی بودند که بعدها مغان آذربایجان از آنها برخاستند. وقتی پادشاهی ماد تشکیل شد مان ناها با حفظ سلطنت خودمختار محلی شان به پادشاهی ماد پیوستند. هرودوت در کنار پارتکانیان و آریازنتان و سه قبیله دیگر که نامهاشان را نوشته، از مغان آذربایجان نیز به عنوان یکی از شش قبیله تشکیل دهنده اولیه اتحادیه قبایل ماد نام برده است، بنا بر شنیده هائی که از ایرانیان داشته تاکید کرده که همه این قبیله ها از قدیم خودشان را آریایی می نامیدند. این مغ ها که هرودوت به آنها اشاره کرده است _ بی شک _ همین مان ناها بوده اند. در زمان پارتیان و ساسانیان مغان ادعا می کردند که از نوادگان منوچهر استند، و ادعا می کردند که زرتشت در همین منطقه دریاچه اورمیه ( درست در جائی که مرکز سلطنت مان نا بوده ) متولد شده و از قبیله ما بوده است. آنها با همین ادعا متولیان دین زرتشت شدند و تا پایان دوران ساسانی منصب تولیت دین را در انحصار خودشان نگاه داشتند. شاید ادعای انتساب زرتشت به قبیله آنها از آنجا ناشی شده بوده که آنها در زمان شاهنشاهی ماد به خاطر آن که باسواد بودند ( زیرا از نظر تمدنی پیشینه آنها بیش از حکومت گران ماد بود، و اسناد آشوری نیز خبر از وجود دبیران نویسنده در دربار مان نا می دهد ) اوستا را تلاوت می کردند و در مراسم عبادی نیز پیشوایی می کردند. معلمان و مربیان دینی فرزندان خاندان سلطنتی ماد و هخامنشیان از میان همینها بوده اند. در این که مغان در زمان پارتیان و ساسانیان انحصار کنندگان تولیت دین بودند اطاعات کافی وجود دارد؛ از این رو می توان به یقین گفت که آنها در زمان مادها و هخامنشیان نیز موقعیت مشابهی داشته اند. کهن ترین و مقدس ترین مرکز دینی ایرانیان ( آذرگاه شیز ) در جائی که سرزمین اصلی پادشاهی مان نا بوده تاسیس شده است. اینجا مرکز کهن قبیله (( آترپاتیکان )) بوده که در اسناد آشوری از آنها با نام (( آترپاتیانو )) یاده شده است. داستان انتساب زرتشت به قبیله مغان که خود اینها در زمان ماد و هخامنشی جعل کرده بوده اند تا اواسط زمان هخامنشی چدان در مناطق غربی فلات ایران و از جمله در کت پتوکه و ارمنستان عمومیت یافته بوده که نویسندگان یونانی از زرتشت با صفت مغ، و از دین زرتشت با نام (( دین مغان )) یاد کرده اند که چند هزار سال پیشتر می زیسته است.

سپنتا آرمیتی امشاسپند اسپند یا اسفند

ده مهر جشن مهرگان

شهریور ( شهریاری ، وهوخشترا، خشترا )

بوده ,مان ,آذربایجان ,نا ,نیز ,زمان ,مان نا ,بوده است ,در زمان ,است که ,می کردند

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اسرار خرابات بجز مست نداند چطور به آسانی از اینترنت $ دلار $دربیارم ... drotrandera اوج آرامش دشمن خودارضایی ( ترک خودارضایی ) roksi espawresa صفحه ی وب " هادی شریعتی" Joan's info nessgasasmoy